سادگانه

متن مرتبط با «1 instructions» در سایت سادگانه نوشته شده است

2319

  • حدود یه هفته پیش، بعد از تقریبا سه ماه، تو حیاط رفتم و عمو رو دیدم. پرسید دلت تنگ نشده بود؟گفتم یه کم.خندیدن.گفتم برا خود کرمان یه کم. بیشتر برا شماها دلم تنگ شده بود.گفتن آره خب همون. وگرنه کرمان چی داره مگه. خود شهرش که چیزی نیست.‌از خیلی کرمونیا اینو شنیدم. که اصا این شهرو شهر حساب نمیکنن. بنظرشون چیز خاصی نداره و ارزش موندن نداره بدون آدمای توش. بیشترشون بخاطر یه آدمایی که ساکن اینجان، حاضر شدن که بمونن.من ولی نمیتونم به خیابون و کوچه و تابلوی مغازه ها و «شهر» بی تفاوت باشم.من با اختیار خودم اینجا زندگی نمی‌کنم، اما حالا که دارم زندگی میکنم، نمی‌تونم تماشا نکنم یا وابسته نشم.اگه از من بپرسی شهر کرمان چجور جاییه؟میگم یه شهری که خیابون و بیمارستان و مدرسه و ماشینای مدل بالا داره ولی این وسطا پناهگاهایی هم هست.هر از گاهی میون اینا یه یخچال کاهگلی سبز شده که میتونه نجات دهنده باشه. میتونه خستگی چشمو در ببره. من تا حالا تو این یه سال و نیم حتی دست به یکیشون هم نزدم، چه برسه به ایمکه واردشون بشم. اما دیدنشون قوت قلبه. یکیشون سر کوچه مونه. یه زورخونه ست. با یه فضای چند متری سنگفرش زیبا دورش.بعد میگم،ویژگی بعدی کرمون، ساختمونای رنگیه. بجز همه‌ی چیزایی که این روزا توی ساختمون سازی همه شیفته ش شدن، کرمان به رنگ اهمیت میده. من نمیتونم بگم توی شیراز یا تهران اینجوری نیست، اما میتونم بگم بیشتر از همه عمرم اینجا ساختمونای سبز و آبی و قرمز و طلایی و‌ نارنجی دیدم.اینا رو در حالی نوشتم که دلم برای شیراز تنگ شده و سفر.بچسبد به: دلبریای زندگی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • 2321.too sad to cry

  • سه تایی نشسته بودیم و این آهنگ پلی شد.نصفه بود و یهو دقیقه‌ی یک و خورده‌ای پرید آهنگ بعد.صفورا فحش داد و خندید که «داشتم فک میکردم من الان چقد خوشحالم. داریم عکسای جذاب انسیه رو میبینیم، آهنگای جذاب زهرا داره پخش میشه و دارم چایی میخورم»انسیه پرید وسط حرفش که «داری چایی جذابتو میخوری» و خندیدیم.صفورا ادامه داد «آره و خودمم خیلی تو حال جذابی هستم و کاش این لحظه کش بیاد، که یهو آهنگه قطع شد :)) اینم شانس ماست»بعدش، دو بار آهنگ کامل رو گوش دادیم و هیچکس حرف نزد.اندازه‌ی ساعت‌ها غرق شدیم.بچسبد به: دریمی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • 2251

  • میدونیبنظر من عجیب‌ترین یا خاص‌ترین خاصیت آدما اینه که ادامه میدن.آرزو میسازیم و کلی پاش وقت میدیم، یه شبه همه آرزومون دود میشه میره هوا ،آدمهایی که عاشقشونیم میمیرن،هر چیز ارزشمندی که داریم تو یه لحظ, ...ادامه مطلب

  • 2231.فکر کنم سردرد امروزم بابت موج انفجاره.

  • خواب امروزم از اون خوابای عجیب بود. عضو یه تیم پلیس بودم.تو یکی از ماموریتا وقتی یه عالمه تک تیرانداز که با این نشونه لیزریا همه رو نشونه گرفته بودن، رو با تفنگای خودشون کشتم و همه ادم بدا مُردن، یه چ, ...ادامه مطلب

  • 2221

  • 2218

  • بیست و یک سالو رد کردم.این وحشتناک ترین چیزیه که میدونم., ...ادامه مطلب

  • 2219

  • خب بازم شبیه چسناله بنظر میاد اما میخوام بگم تقریبا وزغ منو درسته بلعیده و اینو میشه از ساعتهای خوابم در شبانه روز فهمید., ...ادامه مطلب

  • 2210.این چار رقم اخر تلفن خونه پدربزرگم ایناس :)

  • از خودم بدم میاد بخاطر این حسی که دارم و کرمی که زیر پوستم داره میخزه درموردش., ...ادامه مطلب

  • 2211

  • من کی ام؟ ماجرا چیه؟ یکی که دست و پای انجام هیچ کاری نداره و از همه چی میترسه، شایدم فقط تنبلیش میشه و فقط هروقت هیجان زندگیش کم میشه،میگرده و میچسبه به ادما یا اتفاقای جدید خصوصا اگه دلپذیرش باشن. و خودشو سرگرم میکنه تا روز شب شه و شب صبح. وسطاش حرفای صدمن یه غازم میزنه که ته دلش فک کنه یه خبری هست.+ خوابم میاد., ...ادامه مطلب

  • 2212

  • برا چیزایی که میتونن گفته بشن گوش شنوا پیدا میشه. گوش های شنوای زیبا.امان از چیزهایی که نمیشه گفتشون., ...ادامه مطلب

  • 2213

  •  #13Reasons Why, ...ادامه مطلب

  • 2214

  • #13Resons Why, ...ادامه مطلب

  • 2215

  •  #13Reasons Why, ...ادامه مطلب

  • 2217

  • بهار سال ۹۲ که میشه آخرِ سالِ آخرِ راهنمایی، یه شب یه متن نوشتم روی یه مقوای و کادر کشیدم براش و یه بند بهش وصل کردم. صبح توی مدرسه توی زنگ تفریح اول وصلش کردم روی تریبون توی حیاط. از همه‌ی بچه ها خواستم یه چیزی برام بنویسن. که یادگاری داشته باشم ازشون., ...ادامه مطلب

  • 2118

  • بیست و یک سالو رد کردم.این وحشتناک ترین چیزیه که میدونم., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها