1942.افه ی شاعرانه ی من نیست دستمالی که بر سرم بستم

ساخت وبلاگ
من واقعا یه چیزی تو مایه های چند شخصیتی ام. یا اسکیزوفرنی شاید. افسردگی هم. نمیدونم. نمیفهمم.

واقعا این نیس که بخوام افه و فلان بیام و هی من دیوونم روانی ام راه بندازم چون شعراشون قشنگه.

واقعا نگرانم.

واقعا خسته م.

از اینکه هی عین ماز میرم تو رگای متفاوت و هی به یه چیزی میرسم که یا قبلیا رو نقض میکنه یا یه چیز جدید اضافه میکنه یا همه چیو میبره زیر سوال یا یه قسمتیو تشویق میکنه یا هر مزخرف دیگه ای و روزی به صدتا چیز میرسم و عینهو کامپیوتری که دود از سی پی یوش بلند شه...

من واقعا هیچ نتیجه گیری نهایی نمیتونم داشته باشم.

نمیدونم اصا شاید نتیجه میگیرم هی یادم میره پس یه نتیجه جدید میگیرم و این میشه که میرسم به تناقض.

همه چی م فکسنی شده. حافظه، هوش، بینایی، حواس جمعی، دل و حس شیشم و فلان. یه ماشین مشتی مندلی ام ک

وای بخدا که دیوونه دارم میشم. این وسط تمثیل اوردنت چیه آخه؟

بخدا که اینا افه ی رو مُد حرف زدن و قلمبه حرف زدن و مسابقه کی از همه بدبخت تره نیس. بخدا نیس.

ولی من خودمم باورم نمیشه که نباشه.

به قصد خودنمایی نباشه.

چه برسه به بقیه.

ببینید من هیچ ثباتی روهیچ حرفیم، تصمیمی م، نتیجه ایم ندارم. همیشه حس میکنم دارم اشتباه میکنم. همیشه چن دقیقه چن ساعت بعد که بهش فک میکنم میبینم این حرف من نبوده، این فکر من نبوده. مث همین الان که حس میکنم این حرفا حرفام نیست و بعدا دلم میخواد یه اصلاحیه بچسبونم روش که عاقا من به این دلیل به این دلیل این حرفام خیلی و همیشه هم صدق نمیکنه.

همه چی م فکسنی شده. حافظه، هوش، بینایی، شنوایی، تمرکز، حس شیشم ، ...

ماشین مشتی مندلی...

بخدا که سرم داره سوت میکشه. بخدا که دلم میخواد بخوابم که این پروگراما همه بسته شن هیچی هیچ کاری نکنه تو مغزم.

فردا مثل همه وختای دیگه که اینطوری میشم یه سطل آشغال میسازم همه این فکرا و حرفا رو میریزم توش میدونم. و احساس میکنم خب میشه زندگی کرد. و صبح اولین روضه محرم امسالو میرم. و ظهر سوار قطار میشم در جهت جنوب. میدونم میدونم. ولی این سطل آشغالو چیکار میشه کرد؟ هیچی. و اونقد اونجا میمونه تا یکی باز پاش بخوره بهش و بشه همین آش و همین کاسه.

نمیدونم چه حس مزخرفی این نوشته داره منتقل میکنه.

بابتش متاسفم چون عین اینه که روز بارونی با ماشین سرعت بگیری و گِل بپاشی به مردم.

معذرت میخوام که گِلی تون کردم.


بچسبد به: من یه دچارم , مزخرف سادگانه...
ما را در سایت سادگانه دنبال می کنید

برچسب : شاعرانه,دستمالی, نویسنده : msadeganea بازدید : 189 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 13:37