1023.عشقو باس تو تاریکی جورید

ساخت وبلاگ
یه شب نشستم دفترمو گذاشتم جلوم و خواستم هرچی از عشق به ذهنم میادو بنویسم.نوشتم.حدود چار صفه.از گول زدن عشق از بی معنی بودنش از گنگ بودنش از زیبا بودنش ... نوشتم.

نوشتم که من هیچوقت عاشق نبودم و هیچوقتم نتونستم بهش اقرار بکنم.

به این فک کردم که نویسنده ها و شاعرا باید عاشق باشن که قلمشون تراوش کنه و فلان.

خلاصه اینکه مقصودم صرفا نوشتن بود اون شب.ولی بعد ، آخر متن ، آخر چار صفه به این فک کردم که "تو" چه کلمه ، چه تکواژ قشنگیه.چقد خوش اهنگه.چقد دریمیه.

الان ، یادم نیست چی شد که یاد تو و اون متن افتادم و به این فکر که بنویسم.راجع به عشق.با یه برچسب ثابت.هرشب.حداقل بیشتر شبا.

و بعد به این فکر کردم که واسه "تو" بنویسم.این جستجوی عشقی و عاشقانه رو خطاب به تو بنویسم.

تویی که یه ضمیر مخاطبه با فعلی که بهش مربوط نیست.تویی که وجود نداره که فعل بخواد بهش مربط باشه.

 

+ برچسب پیشنهاد بدین.

سادگانه...
ما را در سایت سادگانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msadeganea بازدید : 160 تاريخ : چهارشنبه 31 شهريور 1395 ساعت: 5:48