نوشتم که من هیچوقت عاشق نبودم و هیچوقتم نتونستم بهش اقرار بکنم.
به این فک کردم که نویسنده ها و شاعرا باید عاشق باشن که قلمشون تراوش کنه و فلان.
خلاصه اینکه مقصودم صرفا نوشتن بود اون شب.ولی بعد ، آخر متن ، آخر چار صفه به این فک کردم که "تو" چه کلمه ، چه تکواژ قشنگیه.چقد خوش اهنگه.چقد دریمیه.
الان ، یادم نیست چی شد که یاد تو و اون متن افتادم و به این فکر که بنویسم.راجع به عشق.با یه برچسب ثابت.هرشب.حداقل بیشتر شبا.
و بعد به این فکر کردم که واسه "تو" بنویسم.این جستجوی عشقی و عاشقانه رو خطاب به تو بنویسم.
تویی که یه ضمیر مخاطبه با فعلی که بهش مربوط نیست.تویی که وجود نداره که فعل بخواد بهش مربط باشه.
+ برچسب پیشنهاد بدین.
سادگانه...برچسب : نویسنده : msadeganea بازدید : 160