بذارین یه چیزی رو با صدای بلند اینجا بگم
بعد از این همه مدت ندونستن اینکه چی میخوام تو زندگی یا قراره چیکار کنم، برای چند ماه یه سوژه مشخص رو آرزو کرم. عینی و قابل لمس.
پریشب به آرزوم رسیدم و قرار بود شنبه آرزوم به تحقق بپیونده.
دیشب آرزوی برآورده شده م رو مچاله کردم و انداختم سطل آشغال. مجبور شدم مچاله ش کنم. مجبورم کردن.
و این دردیه که من از دیشب توی سرم توی دلم توی پاهام و دستام حس میکنم. درد دور انداختن آرزوی براورده شده.
سادگانه...برچسب : نویسنده : msadeganea بازدید : 174