2180

ساخت وبلاگ

بیاید یه کم دورهم تعریف کنیم.
چن روز پیش که پست مربوط به عضو گروه بودنو گذاشتم تو بهبوهه یه افطاری بودیم. افطاری گروه بهمان. نمیدونم قبلا گفتم گروه بهمان چیه و کیه و ازز کجا اومده یا نه. ولی فعلا مجال گفتنش نیس.
شما یه گروه شصت نفره با متوسط سنی بیست و یکی دو سال رو تصور کنین که میخوان یه افطاری هزار نفره بدن.
من توی گروه برنامه ریزی و همزمان توی گروه انتظامات بودم.
فک میکردم انتظامات بودن واااای چه ادمی میخواد باید قلدر‌باشه فلان باشه ولی دیدم نه اونقدرام سخت نیس. هرچند حوزه م حوزه چندان سختی نبود چون تازه وارد بودم :))
قبل از حاضر شدن سر پست انتظاماتی م، رفتم خونه آشپز پیش بقیه و باهم غذاها رو ظرف کردیم. من کشمش میریختم کنار عدس پلوها.
تنها چیزی که عذاب وجدانشو گرفتم این بود هی گفتم عاقا بدین من جارو کنم بدین من جارو کنم بعد تا نوبتم شد، چون دیروقت شب بود و یکی از بچه هاکه مسیرش میخورد بهم داشت مسرفت، مجبور شدم باهاش برم :/ انقدم بعدش اینو گفتم به همه که عذاب وجدان دارم که یه‌ وضی :))
و این بود ماجرای افطاری یکشنبه.
 
+ اولین غیبت کلاس فرانسه توی این ترم بابت همین جلسات انتظامات و برنامه ریزی محقق شد.
+ طرفای دوازده‌ اقای الهی استوری گذاشت که ابی داشت جارو میکرد و من عذاب وجدانم بیس برابر شد :/
+ اینجا هم مجددا تبریک میگم به دبیر اجرایی افطاری با ایده زیباش که «بعضی بچه ها ممکنه کشمش و پیاز داغ دوس نداشته باشن اینا رو بریزیم کنارش قاطی نکنیم با همش» 
+ چون من‌ کاملا فس شدم وقتی وارد شدم و دیدم‌یه ماهیتابه کشمش اون‌وسطه این هوا!
+ امروزم رفتیم دویدیم بعدش بازی کد نیمز رو پشت شیشه اقای الهی دیدیم و رفتیم نشستیم تو پارک بازی کردیم :))
+ اقای الهی :))))


هشتگ نو من نو کرای

سادگانه...
ما را در سایت سادگانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msadeganea بازدید : 174 تاريخ : يکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت: 22:06