فردا
در هجدهمین ایستگاه
منتظرت خواهم بود
با چمدانی که هرچه می گذرد خالی تر می شود
و با چشمانی که هر چه می گذرد مشتاق تر
فردا تمام روز را روی نیمکت ایستگاه منتظر میمانم
سرم را پایین می اندازم و
چشم چشم میکنم دنبال کفشهایی که جلوی نیمکت توقف خواهند کرد
فردا که می آیی
آبی بپوش
که وقت غروب،آسمان تمام نشود...
2 آذر 95 ؛ 00:37
قطار نوزدهم هم رسید
و تو نیامدی
و من هی پا سست کردم کنار ریل
هی به عقب برگشتم
دریغ
حتی عابری را با تو اشتباه نگرفتم
و سوت قطار چقدر زودتر از همیشه نواخته شد
و ایستگاه هجدهم
چه تند در پنجره های کوپه می دوید
سادگانه...برچسب : نویسنده : msadeganea بازدید : 174