کاش یه نفر بود، هر شب این حدود، طبق یه قرار نانوشته به هم پیام میدادیم و درمورد معمولیترین و بیربطترین چیزها ساعتها تعریف میکردیم و بازم باهم حرف داشتیم و طرفای سه، سه و نیم وسط گفتگو بیهوش میشدیم و میرفت تا فردا شب.
سادگانه...برچسب : نویسنده : msadeganea بازدید : 154